پسر غزال سوری – کودکی وحشی که می توانست به سرعت ابرانسان بدود!

داستان پسر غزال در عین حال باورنکردنی ، عجیب و غریب است. اگر بگویم ، پسر غزال در بین بچه های وحشی تاریخ کاملا متفاوت و جذاب تر است زیرا او سالها با غزال گله ، فقط علف و ریشه می خورد.

غزال پسر

این داستان ذهن آور از کودک وحشی "پسر غازل" نشان می دهد که او فاقد برخی مهارت های اساسی انسانی بوده و چندین چیز را که در آغاز زندگی آموخته فراموش کرده است زیرا تنها در 7 سالگی از جامعه بشری گم شده است. با این حال ، او هنوز هم گاهگاهی موفق به ایستادن روی دو پا شد.

از آنجا که Gazelle Boy در سن جوانی گم شد ، رفتارهای متمدنانه ای از خود نشان نداد ، اما در فرهنگ او طبیعی بود که او در آن زندگی وحشی خود را با خوردن علف ها و دویدن با گله می گذراند.

در حقیقت ، ذهن ما فقط نمی خواهد چشمان خودمان را باور کند زیرا برخی از حوادث بسیار عجیب و باورنکردنی است که قانون زندگی را تغییر می دهد و داستان Gazelle Boy کاملاً یکی از این نمونه هاست.

داستان پسر غزلی:

در دهه 1950 ، هنگامی که یک انسان شناس به نام ژان کلود اوگر در حال سفر به آن طرف صحرای اسپانیا بود ، روزی او کاملاً سرگرم شد که از شنیدن پسری در گله غزال ، علف خوردن و رفتار غزال از آن لذت می برد. نمادی عشایر ، قبیله شکارچی کوچک موریتانی شرقی.

اوگر خود را مجذوب داستان پسر غزال دانست و از تحقیق بیشتر بسیار هیجان زده شد. روز بعد ، او دستورات عشایر را دنبال کرد.

اوگر واحه کوچکی از بوته های خار و نخل خرما را کشف کرد و منتظر گله ماند. پس از سه روز صبر و تحملش ، سرانجام او آن گله را دید ، اما نشستن و بازی گالوبیت چند روز دیگر طول کشید (فلوت بربر) برای جلب اعتماد حیوانات به او.

ظاهراً پسرک به او نزدیک شد و نشان داد "چشمان شاد ، تاریک و بادامی شکل و ظاهری باز و دلنشین ... به نظر می رسد او حدوداً 10 ساله است. مچ پاهای او به طور نامتناسب ضخیم و بدیهی است قدرتمند ، عضلاتش سفت و لرز هستند. یک زخم ، جایی که باید یک تکه گوشت از بازو پاره شده باشد ، و برخی از گازهای عمیق که با خراش های سبک (بوته های خار یا نشانه های مبارزات قدیمی مخلوط شده اند) خال کوبی عجیبی را تشکیل می دهند. "

پسر غزال چهار دست و پا راه می رفت ، اما گاهی اوقات قائم راه می افتاد ، و به اوگر پیشنهاد می کرد وقتی رها شد یا گم شد ، ایستادن را آموخت. وی در واکنش به کوچکترین سر و صدا ، به طور معمول عضلات ، پوست سر ، بینی و گوش های خود را مانند سایر گله ، متزلزل کرد. حتی در عمیق ترین خواب ، او دائماً هوشیار به نظر می رسید ، و سر خود را با صداهای غیرمعمول ، هرچند ضعف ، بالا می آورد و مانند غزال ها اطراف خود را بو می کند.

اوگر پس از مشاهده پسر غزه ، دوباره بازگشت و به اکتشاف خود در سراسر استان شمال غربی صحرای صحرا ادامه داد.

دو سال پس از ردیابی پسر غزه سپری شده بود ، اوگر به محل دقیق بازگشت ... این بار به همراه یک کاپیتان ارتش اسپانیا و کمک اردوگاه او. آنها فاصله خود را حفظ کردند تا از ترساندن گله جلوگیری کنند.

پس از چند روز انتظار ، آنها دوباره پسر غزلی را پیدا کردند که در زمینی باز در میان گله غزال چرا می کرد. و به گونه ای توانستند او را اسیر کنند.

سرانجام کنجکاوی بر آنها غلبه کرد و آنها تصمیم گرفتند پسر را با یک جیپ تعقیب کنند تا ببینند سرعتش چقدر می تواند بدود. این مسئله آنها را کاملاً ترساند. Gazelle Boy با جهش های مداوم حدود 51 فوت ، به طرز باورنکردنی به سرعت 55-13 کیلومتر در ساعت رسید. در حالی که یک دونده سرعت المپیک می تواند در کوتاه مدت فقط به 44 کیلومتر در ساعت برسید.

پس از تلاش برای گرفتن او ، جیپ دچار سوراخ شد و دیگر نتوانست به تعقیب او ادامه دهد ، بنابراین او گم شد. برخی می گویند او با گله غزال فرار کرد.

در سال 1966 ، آنها یک بار دیگر او را پیدا کردند و تلاش کردند یک بار دیگر او را از یک شبکه آویزان در زیر هلیکوپتر بگیرند اما در نهایت این طرح شکست خورد.

رفتارهای پسر غزلی:

هنگامی که پسر غزال پیدا شد ، او تصوری از چگونگی صحبت کردن مانند یک انسان و راه رفتن در حالت خمیده نداشت.

او موهای کثیف و رشته ای بلندی داشت و صورتی نوک تیز که شبیه حیوان بود اما از طرف او احساس خطر نمی کرد.

گفته می شود که اوگر خودش سعی کرده است رفتارهای عادی مانند گفتار ، غذا خوردن با چاقو و چنگال و نحوه دائمی راه رفتن روی دو پایش را به او بیاموزد ، همه این درس ها موفقیت آمیز نبود و باعث شد مردان فکر کنند با چه سرعتی می تواند بدود ، و در نهایت فرار کرد.

داستان دیگر پسر غزلی:

غزال پسر
این پسر چشمگیر که در داخل گله ای از غزال ها در صحرای سوریه در حال دویدن بود ، تنها با کمک یک جیپ ارتش عراق گرفتار شد. او به پسر غزال معروف است. هیچ کس نمی داند دقیقاً چه اتفاقی برای این پسر جوان افتاده است. و این عکسها تعدادی سوال درباره اصالت آن به جا گذاشته است. در حالی که ، برخی گزارش ها می گویند پسر نهادینه شده بود.

داستان دیگری در مورد پسر غزال وجود دارد که پیامدهای مختلفی دارد:

پسری وحشی در بیابانی که در حال عبور از ماوراjالنهر ، سوریه و عراق بود ، گرفتار شده بود. امیر لارنس الشعلان ، رئیس قبیله روویلی ، در این منطقه غیر مهمان نواز شکار می کرد ، که تنها ساکنان آن کارکنان ایستگاه های شرکت نفت عراق توسط انگلیس بودند.

لارنس بعداً او را به شهر آورد و سعی کرد او را تغذیه کند و لباسش را بپوشاند ، اما مدام فرار می کرد ، بنابراین او را به دکتر موسی جلبوت در یکی از ایستگاه های شرکت نفت منتقل کرد و بعداً وی را تحت مراقبت چهار پزشک بغداد قرار داد.

دکتر جلبوت گفت که او مانند هر غزال عمل می کرد ، می خورد و گریه می کرد و شک نداشت که او تمام عمر خود را در میان غزال ها گذرانده بود ، توسط آنها شیر می خورد و گیاهان پراکنده صحرا را به همراه گله برش می داد. تصور می شد سن وی حدوداً 15 سال باشد.

بدن پسر غزه که ظاهراً بی زبان بود ، موهای خوبی پوشیده بود و فقط علف می خورد - اگرچه یک هفته بعد او اولین وعده نان و گوشت را خورد. در این داستان ، او ادعا می شود که می تواند با سرعت 80 کیلومتر در ساعت بدود! قد او 5 فوت 6 اینچ بود و به قدری لاغر بود که می توان استخوان ها را به راحتی در زیر گوشت شمرد ، در عین حال از نظر جسمی از یک مرد بالغ طبیعی بزرگتر است.

گفته می شود که پسر غزال از زندگی خود در "سوک" نزدیک حمیدیه حمایت می کرد و از مردم کمک هزینه می گرفت و مردم حدود 25 سنت به او می دادند تا در کنار یک تاکسی بدود. با این حال ، او هنوز موها و لباسهای کثیف و رشته ای بلندی داشت که با افزایش سن و آلودگی سیاه شده بودند.

در آخر ، هیچ کس نمی داند دقیقاً چه اتفاقی برای او افتاده است. حتی هیچ عکس یا فیلم قانونی وجود ندارد که بتواند وجود پسر غزال را اثبات کند ، به جز کتاب "Gazelle-Boy - زیبا ، حیرت انگیز و واقعی - زندگی پسران وحشی در صحرا." این توسط ژان کلود آرمن ، نوعی نام مستعار تا حدودی فاش شده توسط ژان کلود اوگر نوشته شده است.

نتیجه:

اگرچه بسیاری معتقدند که داستان غزال پسر واقعی است ، اما برخی از افراد این داستان را یک حقه بازی می دانند ، اما ایده کامل یک بچه کویر بزرگ شده روی شیر غزال و چمن های اسکراب - با سرعت 80 کیلومتر در ساعت دو برابر رکورد المپیک - در واقع غیرممکن است کاملاً درست است که بدن انسان برای به دست آوردن چنین توانایی فوق بشری ساخته نشده است.

با این حال ، اگر توانایی دویدن فوق العاده Gazelle-Boy را کنار بگذاریم ، بقیه ماجرا واقعاً می تواند اتفاق بیفتد. زیرا چنین داستانهای واقعی دیگری نیز در مورد کودکان وحشی وجود دارد که توسط گورها و میمونها در اعماق قسمتهای جنگل پرورش یافته اند. "کودک گرگ دینا سانیچار"و"کودک وحشی شنبه متیانه"به طور برجسته برخی از آنها هستند.