داستان غم انگیز سیلویا لیکنز: پرونده قتلی که ثابت می کند شما واقعاً هرگز همسایگان خود را نمی شناسید!

اگر تاکنون "دختر همسایه" ساخته جک کچوم را خوانده باشید ، ممکن است ندانید که این رمان براساس داستان وحشتناک سیلویا لیکنز ساخته شده است.

در حالی که 16 ساله و خواهرش جنی در کنار خانواده بانیسفسکی در ایندیاناپولیس ایندیانا اقامت داشتند ، سیلویا قربانی بدبختی سو sad استفاده سادیستی شد. تنها سه ماه پس از رسیدن به خانه آنها ، او از گرسنگی و جراحات ناشی از ختنه بی رحمانه درگذشت.

گذشته از افرادی که مستقیماً در شکنجه او دست داشتند ، به نظر نمی رسید که هیچ کس در این محله از وقوع هر یک از این اتفاقات آگاه باشد.

سیلویا قتل را تشبیه می کند
این عکسی از سیلویا است که اندکی قبل از اقامت او در خانه بانیشفسکی گرفته شده است © اعتبار تصویر: Wikimedia Commons | بازسازی شده توسط MRU

سیلویا و جنی در آن زمان با مادرشان بتی در ایندیاناپولیس زندگی می کردند. والدین آنها از هم جدا شده بودند. پس از اینکه بتی به جرم سرقت در مغازه در سال 1965 دستگیر شد ، پدرشان ، لستر ، تصمیم گرفت آنها را برای زندگی با گرترود بانیسوزکی ، که مادر دوست جدیدشان ، پائولا بود ، بفرستد. لستر کارگر کارناوال بود ، بنابراین او معتقد بود که این امر می تواند یک ترتیب زندگی با ثبات تر برای دخترانش باشد.

این به سرعت ثابت کرد که یک اشتباه وحشتناک است. گرترود زنی افسرده و بی ثبات بود که اغلب خواهران را با دست و پا زدن می زد قبل از اینکه عصبانیت خود را فقط از سیلویا بیرون بکشد.

سیلویا قتل را تشبیه می کند
گرترود بانیشفسکی © Wikimedia Commons

او روزانه از سیلویا بدرفتاری لفظی و جسمی می کرد و مرتباً او را فاحشه می خواند و او را به روسپی گری متهم می کرد. او دیدگاه های تندی درباره زنان به طور کلی داشت و در مورد چرک بودن آنها اظهار نظر می کرد.

طولی نکشید که وی شروع به درگیر کردن فرزندانش در این ضرب و شتم کرد که در نهایت به شکنجه تبدیل شد. او پسر 13 ساله خود ، جان ، خواهران و برادرانش و دیگر کودکان محله را ترغیب کرد که کارهای وحشتناکی را برای سیلویا انجام دهند.

بستن او ، خاموش کردن سیگار بر روی پوست برهنه وی ، ریختن آب داغ بر روی او ، مالیدن نمک به زخم های خام او و ایجاد مدفوع در او از جمله عذاب آنها بود. یکی از وحشتناک ترین روش های آنها مجبور کردن سیلویا به برهنه شدن و قرار دادن یک بطری نوشابه در واژن در دو موقعیت مختلف بود.

پائولا بانیسفسکی هفده ساله روزی چنان محکم به مشت سیلویا کوبید که در این عمل مچ دستش را شکست. او همچنین با لگد به اندام تناسلی او را به بارداری متهم کرد و احتمالاً تلاش کرد ادعای مادرش را در مورد "فاحشه" سیلویا تأیید کند.

سیلویا قتل را تشبیه می کند
عکسی از جنی فی لیکنز ، خواهر شکنجه و قربانی قتل ، سیلویا ماری لیکنز © sylvialikens.com

حتی به جنی گفته شد خواهر خودش را بزن. اگرچه او و سیلویا چندین بار تلاش کردند تا با خانواده خود تماس بگیرند و به آنها بگویند چه اتفاقی می افتد ، آنها هرگز از خانه بیرون نمی شدند.

سرانجام سیلویا از رفتن به مدرسه منع شد و مجبور شد در زیرزمین ، جایی که به ندرت می توانست آب بخورد یا غذا بخورد ، برهنه زندگی کند. روزها قبل از مرگ ، گرترود و یک پسر همسایه ، ریچارد هابز ، کلمات "من یک فاحشه هستم و به آن افتخار می کنم" با یک سوزن گرم و گرم بر روی شکم خود حک کردند.

شربلی ، دختر 10 ساله دیگر هابز و گرترود نیز با استفاده از یک پوکر آهنی حرف "s" را در سینه خود سوزاند. بعدا وقتی بعداً از او سviaالویا را مثله كردند ، هابز گفت این به این دلیل بود كه گرترود به او گفته بود این كار را انجام دهد.

وقتی سیلویا قصد فرار داشت ، گرترود او را گرفت و او را در زیرزمین بست و بی رحمانه او را زد و سوزاند. یک روز بعد ، در 26 اکتبر 1965 ، وی در اثر خونریزی مغزی ، شوک و سو mal تغذیه درگذشت.

گرترود بانیسفسکی در ابتدا لیکنز را به جعل مرگ متهم کرد. او با کتابی بدنش را زد و فریاد زد "فاکر! فاکر! " برای هوس کردن او ، سپس وحشت زده ، به ریچارد هابز دستور داد تا از طریق تلفن ثابت در نزدیکی پلیس تماس بگیرد. وقتی پلیس تقریباً ساعت 6:30 بعد از ظهر به آدرس او رسید.

گرترود پیش از آنکه نامه ای را که لیکنز را مجبور کرده بود قبل از اینکه به دستور وی بنویسد تحویل دهد ، به مأموران سراغ بدن لاغر ، به سختی لکه دار و مثله شده سیلویا که در یکی از اتاق خواب ها قرار گرفته بود ، منتقل کرد و همچنین ادعا کرد که کودک را "دکتر" کرده است. قبل از مرگ یک ساعت یا بیشتر قبل از مرگ ، در تلاش بیهوده برای کمک های اولیه ، الکل مالش داده به زخم های لیکنز.

گرترود افزود كه لیكنس قبل از آنكه بعد از ظهر زودتر به خانه اش برگردد ، با سینه های برهنه و چسباندن یادداشت ، با چند پسر نوجوان از خانه فرار كرده بود. پس از آن ، همه آنها به طور مستقیم یا غیرمستقیم ، و متهم كردن یكدیگر در قتل سیلویا لیكنز ، به پلیس اظهارات دروغ می دادند.

کالبدشکافی از بدن لیکنز نشان داد که وی بیش از 150 زخم جداگانه در کل بدن خود متحمل شده است علاوه بر اینکه در هنگام مرگ بسیار لاغر شده است. زخم ها از نظر محل ، ماهیت ، شدت و مرحله واقعی بهبودی متفاوت بودند.

از جراحات وی می توان به سوختگی ، کبودی شدید و آسیب شدید عضلات و اعصاب اشاره کرد. حفره واژن وی تقریباً متورم شده بود ، اگرچه در بررسی کانال مشخص شد که هایمن وی هنوز دست نخورده است ، و بی اعتباری ادعاهای گرترود که لیکنز سه ماهه باردار بوده است ، یک فاحشه و بی پروا است.

علاوه بر این ، تمام ناخن های Likens به سمت عقب شکسته شده و بیشتر لایه های خارجی پوست روی صورت ، سینه ها ، گردن و زانوی راست کودک جدا شده یا عقب رفته است. لیکنز در حین مرگ خود ، لبهایش را گاز گرفته بود و بخشی از آنها را از صورتش جدا کرده بود.

در ابتدا ، گرترود هرگونه دخالت در مرگ لیکنز را انکار کرد ، اگرچه تا 27 اکتبر او اعتراف کرده بود که "بچه ها" را شناخته است - به ویژه دخترش پائولا و کوی هوبارد - از لیکنز بدرفتاری جسمی و روحی کرده بود ، و اظهار داشت که "پائولا بیشترین آسیب را دید "، و" کوی هوبارد بسیاری از ضرب و شتم را انجام داد ". گرترود بعداً اعتراف كرد كه دختر را تقریباً سه بار هنگام خیس كردن تخت مجبور به خوابیدن در زیرزمین كرده است.

این پائولا بود که ابتدا بیانیه ای را امضا کرد و پذیرفت که بارها و بارها سیلویا را با کمربند پلیس مادرش از پشت کتک زده است و سپس همه شروع به افشای تخیلات تاریک و دخالت عمیق خود در قتل سیلویا کرده اند. پنج متهم بلافاصله دستگیر شدند.

پنج کودک محله دیگر که در آزار لیکنز شرکت کرده بودند - مایکل مونرو ، رندی لپر ، دارلین مک گوایر ، جودی دوک و آنا سیسکو - نیز در تاریخ 29 اکتبر دستگیر شده بودند. همه به علت جراحت به شخص متهم شدند و هر کدام پس از آن آزاد شدند حضانت والدین آنها تحت استحضار برای حضور در دادگاه پیش رو به عنوان شاهد

سیلویا قتل را تشبیه می کند
ریچارد هابز و گرترود بانیشفسکی در جلسه دادرسی هری زاکلان، قاضی شهرستان ماریون، 1 نوامبر 1965. هر دو رسماً به قتل در این تاریخ متهم شدند © اعتبار تصویر: در ویکیانبار موجود

دادگاه پنج متهم 17 روز قبل از بازنشستگی هیئت منصفه برای بررسی حکم خود به طول انجامید. در 19 ماه مه 1966 ، هیئت متشکل از هشت مرد و چهار زن ، گرترود بانیسوزفسکی را به جرم قتل در درجه اول مقصر شناخته و مجازات حبس ابد را توصیه کرد. پائولا بانیسفسکی به جرم قتل در درجه دوم و هابز ، هوبارد و جان بانیسفسکی جونیور به جرم قتل غیرقانونی مقصر شناخته شدند.

گرترود و فرزندانش با شنیدن صدور احکام قاضی راب ، اشک ریختند و سعی کردند از یکدیگر دلجویی کنند ، زیرا هابز و هوبارد همچنان بی روح بودند.