در اواخر دهه 1950، ایوان ترنس ساندرسون، طبیعت شناس بسیار محبوب آمریکایی، روایت جالبی را در مورد نامه ای که از آلن ماکشیر، مهندس مستقر در جزیره شمیا در آلوتی ها در طول جنگ جهانی دوم دریافت کرد، به اشتراک گذاشت.
زمانی که آلن مکشیر و خدمه اش وظیفه ساختن یک باند فرود را داشتند، ناخواسته چند تپه را با خاک یکسان کردند و استخوان های انسان را در زیر لایه های رسوبی مشخصی کشف کردند. آنها به جایی رسیدند که به نظر می رسید محل دفن برخی از بقایای بزرگ انسان از جمله جمجمه ها و استخوان های عظیم باشد.
از پایه تا بالا، یک جمجمه ۱۱ اینچ پهن و ۲۲ اینچ طول داشت. یک جمجمه معمولی بالغ از پشت به جلو 11 اینچ طول دارد. یک جمجمه عظیم مانند این فقط می تواند دارایی یک فرد غول پیکر باشد.
طبق بیانیه ای که در نامه داده شده است، در گذشته های دور، غول ها ردیف دوم دندان ها و سرهای صاف غیر منطقی داشتند. در سمت بالای هر جمجمه، یک سوراخ ترپون شده و به زیبایی حک شده وجود داشت.
مایاهای پرو و سرخپوستان سر صاف مونتانا معمولاً جمجمه نوزاد را فشار میدادند تا به شکل کشیده رشد کند.
آقای ساندرسون پس از دریافت نامه دوم به دنبال شواهد بیشتری بود، اما آن فقط ظن او را تایید کرد. در موسسه اسمیتسونین استخوان های مرموز را کشف و ضبط کرده بود. با توجه به هر دو حرف
آقای ساندرسون میدانست که مؤسسه اسمیتسونیان صاحب استخوانها است، و از این که چرا آنها از افشای یافتههای خود امتناع میکنند متحیر بود. آیا مردم نمی توانند با بازنویسی تاریخ کنار بیایند؟ او تعجب کرد.